۱۳۸۸ مهر ۲۰, دوشنبه

معلمان و انتخابات (مصاحبه)

سلام آقاي فاخري و ممنون از لطف شما

مطرح كردن اين سؤالات بيشتر از بابت پرداختن به اين موضوع درخود اروميه با ذكر نمونه هاي مشخصي بود كه بيشتر جنبۀ خبري داشته باشد . البته گفته بوديد كه در حال حاضر درگير كارهاي مختلفي هستيد و ... اما يك سؤال براي خودم پيش اومد كه جنبه خبري و گزارش و مصاحبه ندارد، شايد بيشتر از بابت آشنايي خودم...
شما شركت معلمان در اين انتخابات را چطور ارزيابي ميكنيد؟ به اين لحاظ كه آيا معلمان فكر ميكنند شركت درانتخابات,مي تواند راهي براي حل مشكلات آنان و يا بخشي از آن باشد؟ عده اي معتقد هستند كه نمايندگان انتخاب شده, بعد از رسيدن به كرسي نمايندگي, تمام وعده و وعيد هاي خود را فراموش ميكنند.
سؤال بسیار خوبی فرمودید و اگر خواستید می توانید پاسخ را انتشار دهید. سؤال شما از دو بخش تشکیل شده است بخش اول مربوط است به ارزیابی معلمان از شرکت خود در انتخاب دورۀ دهم ریاست جمهوری که چه قدر می توانند امیدوار باشند به خواسته های خود برسند؟

اول باید دید چه علت هایی باعث شد که مشکلات معلمان حل نیابد، مطلبی که جدی و عمقی به آن پرداخته نشده است.برای اینکه به نتیجۀ بهتر و مفیدتر برسیم باید نگاهی به تاریخ انقلاب سی سالۀ خود بیاندازیم و دوره های متمایز آن را مشخص و رابطه های بین را روشن سازیم و ریشه یابی کنیم که این نابسامانی و بی عدالتی ها موجود ناشی ازچیست؟
انقلاب اسلامی ایران از منظر مدیریت سیاسی به دو دوره تقسیم می شود. دوره ی اول از 22 بهمن شروع می شود و با اقتضای بحران های جنگ و پس از جنگ تا اوایل سال 76 یعنی تا انتخابات دورۀ هفتم ریاست جمهوری ادامه پیدا می کند. این دوره دوره ای است که شور و هیجان انقلابی یک نواخت حاکم بود هر چند که در نوع خود در جهان بی نظیر بود ولی بطور خاص هیچ نوع تحول پیشرو که قابل مطرح باشد در آن دیده نمی شد.در یک جریان یکنواخت طبعاً جریان نوین فکری از متن جامعه پیدا می شود که مسیر دیگری را پیش روی جامعه منفعل می گذارد،فکر نوینی که مسیر متفاوت از گذشته ارائه می دهد و تأثیرگذار در اذهان جامعه دارد و فصل نوینی را برای انقلاب باز می کند که می تواند شرایط بحران سیاسی و فکری را فراهم سازد.بدین سان که دورۀ یکنواختی پایان می بابد دورۀ دوم انقلاب با انتخابات دورۀ هفتم ریاست جمهوری آغاز می شود و تا حال ادامه دارد. دوره ای که با سیاست بازی ها و بی عدالتی های تندی همراه است که درجمهوری آقای احمدی نژاد شکل آشکارتر و بی رحم تر به خود گرفت و هیچ پایانی بر آنها متصور نیست.برای اینکه قدرت ها با ویران کردن پل های پشت سرخود دست به جریان خلاف جریان آب زدند که با هیچ نوع عقل و منطق برخوردار نبود.

دورۀ دوم که آقای خاتمی ظاهراً باب آن را گشود و چون با ابهام وتقلید فکر شروع شد درواقع نمی توانست به موفقیت های عینی دست بیابد. آقای خاتمی ممکن است صدها کتاب علمی و فقهی بخواند و همه ی آن ها را حفظ کند ولی تا زمانیکه مطالب و مفاهیم آن ها را با فطرت و ذات خویش مقایسه و بر آنها ایمان نسازد محال است بتواند فکر و پدیده ای نو، روشن،فعال و پیشرو ارائه دهد. علت اینکه آقای خاتمی در هدف فکری خود شکست خوردند همین نکته است که باور عینی به تفکر خود نداشتند و از اظهارات خود دفاع نکرد و بدون نتیجه گیری قدرت را به خلاف جریان تحول به استبداد فکری آقای احمدی نژاد سپردند که به اصطلاح تفکر تحول را از کانون اصلی آن که من باشم معدوم یا به نفع خود مصادره سازند. این در واقع نشان از آن است که حاکمیت به جادۀ ناهموار تندی افتاده است به سرکوب مدنیّت دست می زند وموجب بی عدالتی های بیشتر می گردد.

مشکل معلمان درست همین جاست که حاکمیت تفکر تحول و هنر اندیشه را برنمی تابد و سنت سکون را بی بال و پر برای مدیریت می پذیرد و نمی خواهدبه جاده صاف هموار بیافتد به حقوق اساسی جامعه تن دهد.

این وضعیت شکننده به تمامیّت خواهی و جهل اندیشی قدرت ها باز می گردد که دراصل دین،سیاست و ملیّایی را منفصل از هم و ناکارآمد می سازد و جامعه را بی محتوا،بی هدف و مأیوس ازخود منفعل و انعطاف پذیر می نشاند.

حال در چنین شرایط معلمان چه امیدی به آینده ی خود می توانند داشته باشند جز اینکه منتظر بمانند که شراط خاصی ایجاب بکند و براساس آن شرایط نیز دولت به افزایش حقوق و برقراری نظام هماهنگ حقوق تن دهد و شرایط بهتر را برای فر هنگیان فراهم سازد.

ولی این شکل،خواست فرهنگیان نیست و این، همه خواست فرهنگیان نیست بلکه خواست معلمان تحقق سیستم حکومتی مبتنی بر دموکراتیک اسلامی پیشرو مردمی است. در چنین سیستمی همه به اقتضای اقتصاد و درآمد ملّی، بطبع دین و صنعت پیشرو ازعدالت حقوقی و اجتماعی برخوردار می یابند و با دلگرمی جوشیده از ذات و فطرت خویش علم، هنر و زندگی را آموزش می دهند و آینده ی بهتری را برای جامعه و کشور خود ترسیم می سازند.

اما بخش دوم سؤال مربوط می شود به اینکه عده ای عقیده دارندکه نمایندگان انتخاب شده بعد از رسیدن به کرسی نمایندگی وعده ها را فراموش می کنند روی همین اصل شرکت در انتخابات را از پایه رد می کنند.

نخست ببینم شرایط و موقعیتهای یک مجلس حقیفی چگونه بایدباشد تا به تفاوت های موجود بین مجلس ما با مجلس حقیقی برسیم و برای آیندۀ بهتر نتیجۀ ایده آل داشته باشیم.

مجلس حقیقی آن مجلسی است که اشغالگران کرسی های نمایندگی با درایت و هوشیاری و با آرامش خاطر بی وقفه بدنبال پدیده های نو برای تهیۀ طرح های نوین پیشرفته هستند، با نکته سنجی های ظریف،لوایح دولت و عمل کردهای اعضای دولت را مورد بررسی و نقد قرار می دهند و با علم و منطق استانداردی به استیضاح دولت و اعضای دولت می پردازند.

در مقابل آن نیز دولت با همان شرایط رفتاری مصوبات مجلس را با دقت و ظرافت به مرحلۀ اجرا در می آورد و تمام جوانب امر را برای فراهم نکردن استیضاح به کار می گیرد.

در واقع مجلس و دولت مدام پی در پی در تقابل هم قرار دارند و دراین عرصه سازندگی، تلاش و قدرت مدیریت و پیشرفت را به نمایش می گذارند و حکومت دموکراتیک مردمی اسلامی را شکل و الگو می دهند.

به اعتقاد اینجانب کاندیدایی که وعده می دهد در واقع جنبه ی ایشان تهی است و توانایی نقد و استخراج ایده و پدیدۀ فکری را ندارد و در اصل چیزی را برای ارائه وگفتن ندارد.

این نوع افراد از دو حالت خارج نیستند یا جاه طلبند درپی قدرت و خودنمایی می باشند و یا در هول هوای گرم خدمتگزاری سیر می کنند که به اصطلاح سهمی از آن داشته باشند.

این افراد وقتی وارد مجلس شدند تحت تأثیر رهبران جناح ها قرار می گیرند و بی چون و چرا و بی هدف اراده ی آن قدرتها را می پذیرند و خط و مشی آنان را دنبال میکنند و برایشان مهم نیست که هدفشان درست است یا نه بلکه هدفشان حفظ کرسی نمایندگی است و آنگونه که باید و شاید نمی دانند که چه اولویت را چگونه عملی سازند ولی به یک اتحاد منسجمی دست می یابندکه دست کم برای حفظ منافع ملی لازم است که در همه حال لازم است.

از این اظهارات می توان موقعیت و وضعیت مجلس و تنیدگی آن را مفید شناخت و بین عملکرد نماینده ها و عقیده و باورهای معلمان نسبت به آنان استنباط مبثوتی یافت.

خبرنگار آژانس ایران خبر: با تشکر و سپاس از شما به خاطر پاسخ به سؤال و وقتی که به ما دادید.

آژانس ایران خبر ۱۰/۱۱/۸۷

هیچ نظری موجود نیست: