۱۳۸۹ مهر ۱۳, سه‌شنبه

این مستأجر دراز شیب

بسمه تعالی
این حقوق بشر کجاست که به داد من نمیرسد؟ ! آیا اصلا چنین نهادی وجود دارد؟
ایده و تفکر فارسیسم هاشمی رفسنجانی باید با همراهی دینی و ملی همه ی احاد ملت برچیده شود و رهبری را باید از مخمصه ی باند هاشمی نجات داد و هاشمی را محاکمه و به مجازات اعمالش رساند.
در وضعیت بسیار بد اقتصادی هستم که اگر خیلی زود کمکم نکنید هیچ راهی جز خودکشی برایم باقی نمانده است. این قابل تحمل نیست که مدام توطئه شود که از یکطرف مجبور به نوشتن و انتقاد از خودشان بشوم و از طرف دیگر تعهد بگیرند که انتقاد نکنم و همینطور این روش مدام تکرار بشود که البته در طول سالیان دراز به یک عادت تبدیل شده است. اینگونه بازی ناجوانمردانه که هیچ نوع قواعد بازی خود را رعایت نمیکنند که چیزی جز بازنده بودن خودشان نیست بطور حتم آخرش به خودکشی ختم می شود.
اینکه برای ضربه وارد ساختن بر من خصوصا نوع اقتصادی آن و برای اینکه آن را نامحسوس ساخته باشند حاضرند که یک ملت را متضرر بسازند که طرح تهدیدآمیز هدفمندی یارانه ها و عدم برقراری نظام هماهنگ حقوق نمونه هایی از آن است. اما بدانند که بعد از من هرچه قدر هم که توبه پذیر و مردم دار باشند کوچکتری نتیجه ای نخواهند گرفت و اگر زنده باشم خواهیم دید که فقط خود را نابود خواهند ساخت.
روز چهارشبه مورخ 7/7/89 طبق دعوت قبلی به حراست اداره ی آموزش و پرورش ناحیه یک ارومیه مراجعه نمودم و در محل سالن جلسه ی آن اداره توسط دو تن از کارشناسان امنیتی در فضای رعب و وحشت تحت فشار در زمینه ی افشاگری سال ۷۵ در ترکیه، بازجویی شدم و ضمن بازجویی که تعهد گرفتند که تکرار نشود مرا با خودشان به سازمان اطلاعات و امنیت مبردند که در محوطه ی ادراره ی متبوعه ام در یک فرصت مناسب از دیوار بالا رفته و فرار کردم. بازجویی که در جو رعب و وحشت انجام گیرد اقرارگیری جبری و فاقد اعتبار می باشد که در ضمن آن هرگز تقاضای بازنشستگی نخوام کرد. اکنون من از روز سه شنبه 13/7/89 در شرایط آوارگی و فراری و بلاتکلیف و بی پولی در وضعیت فوق العاده و بسیار بدی قرار گرفته ام و از روی ناچاری و بی پولی به منزل باز گشته ام و خود را در خانه زندانی کرده ام و نمیدانم چه اتفاقی خواهد افتاد، درحالیکه اکنون من فقط مبلغ سی و پنج هزار تومان دارم که تمام دارایی ام است. بنابراین به کمک خیلی فوری مالی و سیاسی از سوی آزادی خواهان و مجامع بین المللی و حقوق بشری نیاز دارم. به همین منظور برای هرگونه کمک مالی برای امرار و معاش روزمره شماره حساب اینجانب در ذیل اعلام میشود.
اما راه نجات برای هاشمی این مستأجر دراز شیب و خاندان ایشان نیست؛ این را خودش خواست مگر اینکه خود را از توهم و از هاشیه دور بسازد و تن به عقل و معقولات دهد و از قدرت کنار برود. من مرگ ناخواسته را می پذیرم اما ناحق و احمق نیستم که خود را قربانی یک بد ذات و متوهم بکنم. امروز من با تمام دارایی سی و پنج هزار تومان خود در شرایط مرگ قرار گرفته ام و اکنون روزی خود را در خانه ی اجاره ای با یک قرص نان بربری میگذرانم که این نهایت ظلم و جنایتکاری قدرت پنهان و حاکمیت ایشان است. چراکه سیاست های جهنمی خط و مشی قدرتهای پنهان و حاکمیت آنان است.
ایشان کور است و مدام از شیب تا به قعر آن سر می خورد و نمیداند که چه کج روی را دنبال میکنند که نمیداند چه جریان خونین داخلی را رقم میزند که جنگ ثمره ی توهم آن خواهد بود که از ابتدای انقلاب فکر کردند که تنها راه انسجام و تحکیم باند قدرت و انقلاب مظلوم نمایی و ادامه ی جنگ است که اکنون که بقای خود را در دستگیری های گسترده و کور و اعدام های غیر قابل تصور می بینند. آیا با ادامه ی جنگ عراق را می خواستن فتح بکنند؟ که چی بشود؟
از همان ابتدا که رجایی را دیدم که ژست فقر بخود گرفت و در سخنرانی مقر سازمان ملل متحد زخم پاهای برهنه را به حاضران جلسه نشان داد، با ناباوری کنار آمدم که یکعده فریبکار و حساس عقده ای و کینه جو حاکم بر کشور است؛ و آینده ی خوبی را برای کشور پیش بینی نکردم. چون اعتقادم این بود که انسان تا نخواهد اصل آدمیت انسانی خود باشد هرگز نمی تواند اراده و  همت راست و حقیقی در مدیریت های جامعه داشته باشد بلکه نقش آفرینی او فریبکاری بیش نخواهد بود.
دفاع به اصطلاح مقدس با اصول و تنوره های حقیقی از سوی هدایت کنندگان آن می توانست بی ادعا و حرفه ای جریان بیابد که بدون شک اضطراب و نگرانی ها کاذب رنگ می باخت، اعتماد به نفس قوی و حرفه ای پیدا میشد و از همان ابتدای جنگ پیروزی از جهت حقیقی بدست می آمد و حکومت و جامعه رنگ و جهت دیگری می یافت؛ رنگ و ماهیت حقیقی و اجماع و مصمم به تحول و رشد که حکومت به دست عده ای خودخواه و دروغ پرداز بی اصلیت نمی افتاد و مالکیت کشور بنام آن عده ثبت نمی شد. به علت آنکه دین و هستی از ضمیر بینش نبود. بلکه از مشغله های تفکر فارسیسمی، سنت تقلید و ابزار شد و افکار خوابید و حقیقت ها در جوّ مه آلود همچنان صبور در انتظار ابر روبی و روشنایی بماند؛ علت چیزی شد که ملت در اعتماد خود سرش را زیر برف کرد و شکار گرگ بیابانی شد و دین افیون جوامع بشری شناخته شد.
نه مظلوم نمایی دولتمردان حکومتی ابتدای انقلاب و نه بازیهای هاشمی سیاست درست و پیش رونده ای بود و نه اقتدارگرایی استبداد بی در و پیکر کنونی ماهیت انقلابی است و نه راه صلاح و بقای انقلاب می باشد. بلکه حق و حقیقت انسان بودن و اندیشه و دانش انسانی تنها نیروی بالقوه برای دست آوردهای حقوقی وحقیقی زمینه ها است.
من در آخرین رمق های خود بر دولتمردان، آخرین هشدار را میدهم که خود را قربانی بازی و توهم هاشمی نکنند. چراکه هاشمی یک مهره ی سوخته ای است که تواسته است با ایده ی فارسیسم دروغین خود احمدی نژاد را بفریبد و قربانی خود کند که در عرصه ی دشت وسیع و تاریک طبل جنگ می نوازد و خود را مورد تمسخر تاریخ بشریت قرار می دهد و اصطلاحا حاکمان انقلاب نمیدانند که قومیت ها بر ایرانیت و اسلامیت خود افتخار میکنند و هرگز به زیبایی طبیعت دینی و ملی خود خیانت نمیکنند و از آن در همه حال دفاع میکنند. اتفاقا این زمینه ی قربانی آقای احمدی نژاد در بازجویی اخیر از اینجانب البته شفاها به عنوان توهین به ایشان نه به هاشمی آمد که ایشان را چرا دیکتاتور خطاب کرده ام.
هیچ چیز درست تر از پذیرفتن حق و حقیقت برای آدمی و دولتمردان نیست و من می خواهم که غیرت دینی و ملی و شرف انسانی خود را زنده بسازند که حقیقت آن آزادی حق و حقیقت قدرت است و خود را کور ننمایند که قعر آن باطلاق و حقیقت هلاکت است. والسلام
شماره:  103185650006  سیبا حساب بانک ملی بنام میررستم فاخری